جدول جو
جدول جو

معنی ملک الکلام - جستجوی لغت در جدول جو

ملک الکلام(مَ لِ کُلْ کَ)
لقب شخصی که ملک قمی نام داشت از مصاحبان ابراهیم عادل شاه ممدوح ظهوری. (غیاث) (آنندراج). رجوع به ملک قمی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مَ لِ کُلْ مِ)
الملک الکامل، محمد بن محمدالعادل بن ایوب ابوالمعالی، ناصرالدین (576- 635 هجری قمری). از سلاطین ایوبی است. مملکت مصر از سوی پدر به وی واگذار شد و او به حسن سیاست به ادارۀ آنجا پرداخت و بر حوزۀ قلمرو خود بیفزود و بر حران و رها و سروج و رقه و آمد و حصن کیفا استیلایافت و سپس دیار شام را تصرف کرد و پسرش ملک مسعود به سال 620 به مکه درآمد و در آنجا خطبه به نام ملک الکامل خوانده شد. وی در دمشق درگذشت. (از اعلام زرکلی ج ص 973). رجوع به وفیات الاعیان ابن خلکان ج 2 ص 160 و ابن الاثیر ج 12 ص 221 و 225 و النقودالعربیه ص 60 شود
لغت نامه دهخدا
(خَلْ لِلْ کَ)
سخن را واگذار. دیگر چیز مگو. (از یادداشت بخط مؤلف) :
صد امید است این زمان بردار گام
عاشقانه ای فتی خل الکلام.
مولوی (مثنوی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از علم الکلام
تصویر علم الکلام
کلام
فرهنگ لغت هوشیار